شهید محمد رضا دستواره

شهید محمد رضا دستواره

شهید محمد رضا دستواره

شهید محمد رضا دستواره

گریه های شهید دستواره

سال 64 در عملیات فاو، شهید دستواره قائم مقام لشگر 27 بود. با تعدادی از دوستانم، در اتاق فرماندهی لشگر شهید دستواره را دیدیم. چون با لباس روحانی بودم، از من خواست که یکی از رزمنده ها را برای خواندن دعای توسل به هیئت امشب بیاورم. گویا دلش گرفته بود و می خواست خودش را آرام کند. بعد از اقامه نماز، خواندن دعای توسل شروع شد. سنگر فرماندهی در فاصله 2 کیلومتری از خط مقدم بود و شهید دستواره از آنجا لحظه به لحظه عملیات و پدافند را از راه دور هدایت می کرد. هر لحظه توسط پیک یا بی سیم به او خبر می رساندند. وقتی خواندن دعا شروع شد، هر وقت می خواستیم جمله « یا وجیها عند الله، اشفع لنا عندالله» را بگوییم، پیامی را برای شهید دستواره می آوردند. محمد رضا در حین گریه، جواب پیک ها و بی سیم ها را می داد. او با همان حال، پیغام خودش را به پیک ها می گفت.
وقتی اسم " شهید ابراهیم همت" می آمد، گریه شهید دستواره بیشتر می شد. همه به واسطه گریه او به گریه می افتادند. برای من این صحنه یادآور گریه های حضرت علی (ع) بود که ( بعد از یکی از جنگ ها) یکی یکی نام یاران خودشان را می آوردند و گریه می کردند. به شهید دستواره نیز چنین حالتی دست داده بود.
راوی: غلامرضا زاده، همرزم شهید سید محمد رضا دستواره

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد